مدح و مرثیۀ حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
از روز اوّل در کـنـار خـواهـرش بود آئـیـنـهدار حُـسن و صبـر مـادرش بود با روضههای مـادر خود گریه میکرد هــمــراه بـابــا تــا وداع آخــرش بــود پاره جگـرهای حسن را دیـد در تـشت او مـادرانه هر کجـا دور و بـرش بود از مکه زد بیرون به هـمراه حسیـنـش تا کـربـلا مـردانه جـزو لـشگـرش بود یک غصه در دل داشت قـربانی ندارد این غـم شـبـیـه درد، داغ دیگـرش بود بـاب الـحـوائـج گـفـت من قـربـانی تـو او مثل عبدی کربلا در محضرش بود سقا که پـرپـر شد قـدش یکباره خم شد در هـر نـفـس یاد عـزیـز پرپـرش بود اُمُّ الــبــکـا شُــد اُمِّ کـلــثــوم از غــم او تـنها انـیـس حـضرتش چـشم ترش بود شش ماه بعد از کربلا از غصه دق کرد بـانـو شـهــیــد روضـۀ آب آورش بـود |